از یه طرف خوشحال میشم که وقتی ناراحتن فکر میکنن میتونن باهام حرف بزنن، از طرف دیگه، از این وسط قرار گرفتن و قضاوت کردن و احیانا تذکر دادن خوشم نمیاد.

دارم سعی میکنم بدون ترس و ملاحظه های همیشگی، هم درکشون کنم، هم اشکال رفتارشونو بهشون بگم.

خب راحت نیست.

وقتی هر کدوم حق رو به خودش میده فقط

و اشکالات طرف مقابل رو بزرگ میبینه

حساسه و به جای ملاحظه شرایط دیگران، میخواد بقیه باهاش هماهنگ بشن.

 

شاید دوست داشتنی نباشه! ولی مهمون باید با صاحبخونه هماهنگ باشه، تو سیستم اون رفتار کنه، اجازه بگیره برای یه سری کارهاش، اگه خیلی طرف مقابل حساسه بیشتر ازش جزئیات بپرسه، برنامه خودش هم اعلام کنه. اگه ناراحتی پیش میاد فضا رو تلطیف کنه و بعد بره. اخلاق اینو میگه.

از طرف دیگه صاحبخونه هم نخواد همه تو قالب اون رفتار کنن، یه قیف تنگ داشته باشه که فقط حس اسیری بده به طرف مقابل، دائم تعیین تکلیف کنه، محبت و وقت گذاشتن آدم ها برای خودش رو ببینه، بدونه حس طلبکاری دائم دیگران رو زده میکنه، حساسیت هاشو کم کنه. اخلاق اینم میگه!

 

خب سخته اینا رو به کسایی بگی که اهل رعایتش نیستن و هر بار کنار هم بودنشون باعث جرقه های ریز و درشت میشه.

اما فعلا سربسته به دوتاشون توضیح دادم، به یکیشون بیشتر.

به اون یکی خیلی سخت تره توضیح بخش خودش، چون گاردش بسته تره و انتقادناپذیرتر.

 

 

معلومه چقد برام سخته انجامش؟

ولی من باید این کارو یاد بگیرم! نمیشه همیشه با ترس و ملاحظه و تو زمین اشتباه پیش رفت. آدم ها دوست دارن فقط همدردی بشنون و بهشون دربست حق داده بشه.

اما میشه؟

 

دارم سعی میکنم به جای کپ کردن از ناراحتی بقیه، حل مساله کنم.

 

 

* احساس میکنم با یه شمع قراره از یه بیابون تاریک بگذرم. نهایت دو قدم جلوتر دیده میشه!

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Carolyn معماری Leroy مگ ایران | مجله اینترنتی دانستی ها تعويض گلس ارزان 09121549631 عجایب جهان Pamela علیرضا ناصری مود (مطالب کمک درسی شیمی) Brass pipe fittings supplies