بعد شونصد سال بالاخره امروز رفتیم کفش بخرم که اون زودتر از من خرید!

انقد گزینه گذاشته بودم برای کفش که گفتم پیدا نمیشه! میخواستم هم اسپرت باشه، هم جای پوتین رو بگیره، هم ساق نداشته باشه، هم سدری یا سبز باشه، هم بشه غیر از زمستونم پوشیدش، هم کف خوبی داشته باشه. چرا؟ چون انقد به خوش پا بودن کفش گیر میدم که کلا قید کفش خریدن رو میزنم! چی بشه برم کفش بخرم!

به همین دلیل یهو مجبور میشم برم یه چیزی بگیرم همه گزینه هاش تکمیل باشه!

یدونه همون اول کار دیدم تیمبرلند 380، عالی بودا! همه گزینه هامم داشت. اما وجدانم اجازه نداد انقد بدم پای یه کفش.

حالا این همه گزینه گذاشته بودم، ولی واقعا انقد سخت گیر نیستم تو خرید. گفتم فقط خوش پا و ضد آب و ساق کوتاه باشه میگیرم. ته دلم ولی گفتم خدایا یه چیزی مث اون اولی اما قیمت خوبشو بده. ببین من آدمی نیستم که هر روز برم خرید! یه چیزی باشه دوستشم داشته باشم دیگه.

دیگه یه اسپرت فروشی پیداش کردم 200، به قیافه شم نمیادا! ولی الان وقت حراجه دیگه. قیمتها باید میشکست مثلا! ولیعصرو طی کشیدم دیگه! الانم له و خسته ام.

برای جوجه و اون یکی جوجه تو راهمونم لباس خریدیم. انقد خوشگلن دو تایی داریم کیف لباس بچه ها رو میکنیم! خریدامون یادمون رفته!

 

+ بهش میگم گفته تا امشب نظرتو درباره طرح این برنامه تلویزیونیه بفرست! میگه مگه پرینته آخه؟ همه کاراش همینطوریه. وارد کارم بشه همینطوری میخواد کار کنه!

میگم پس من وظیفه ای ندارم برم نظر بدم دیگه؟ میگه نه.

نفسی کشیدم که قرار نیست من گندشو جمع کنم.

- هر کی باهاشون کار میکنه، اگه خیلی پرت نباشه به چند ماه نمیکشه میفهمه چطور آدمایی هستن. دو نفر جدید آورده بودن که یکی شون تازگیا بعد یه گرد و خاک حسابی گذاشته و رفته. گفته شما اهل کار سپردن نیستین. به تخصص آدم ها هم کاری ندارین.

(تو پرانتز بگم که گند میزنن به معنی تخصص! یه طوری برخورد میکنن که انگار تو که چیز خاصی بلد نیستی،ما خودمون بهتر بلدیم، کسی هم بهتر از ما نیست! هر چی هم بگی کار باید اینطور انجام بشه میگن باشه هر چی تو بگی! موقع اجرا میبینی یه چیزایی از اونی که تو طرح زدی انجام شده، بقیه ش رو آقایون متخصص همه چیز دانِ همه چیز فهم پیش بردن! همیشه از وقتی که برای کار گذاشتی پشیمونت میکنن.)

 

اون یکی بنده خدا هم بازیگر تئاتره، هم ادبیات نمایشی خونده. وقتی آوردنش، گفتن کار تو رو ما بلد نیستیم. الان بعد چند ماه یکی از همه چیز دان ها بهش گفته همه کارای تو رو من بلد بودم! کار جدیدی نکردی!

همون اول کار بهش گفت بزودی یه کپی مزخرف از کارت میزنن و خودت رو دک میکنن ها! جدی نگرفت. حالا فقط چون باید خرج خانواده بده مونده.

- یه نفر جدید آوردن، بهش نمیاد اهل سر و صدا باشه. به نظرم این یکی رو خوب انتخاب کردن! دردسر نداره واسشون!

 

+ فردا بریم دورهمی مستر کتابفروش با خادمای پاکستانی ها، یا نمایشگاه نقاشی رفیق؟ مسأله این است. 

 

+ ماشین های تک سرنشینی که توی هوای آلوده بیرون میان درک نمیکنم. هموطن فردا مملکتو نشوری که مردم چقد بی فرهنگن ها! 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Josh فروشگاه اینترنتی سیپک سرزمين زيبايي معرفی کالا قندون Maria سلاله ی سپیدی سایت رسمی خسرو یاوری آشپزخونه