دیشب بهم میگه تو از نظر روحیه بین همه شون قالتاق حساب میشی

دیدم نه واقعا بد نمیگه

کل ماجراهای این چند روز واقعا هیچی تو روحیه ام اثر نذاشته. نه ناراحتم، نه خسته، نه ناامید،. هیچی واقعا. انگار که یه مامان مهربون و عاقل برای بچه ش یه تصمیم گرفته، میتونی بگی از روی مهربونی نبوده؟ میتونی بگی خواسته بهم ضرر بزنه؟ حتی وقتی یه برنامه خیلی مهم زندگیت با این اتفاق رفته روی هوا و هیچی دست تو نیست.

نه ناراحتم، نه خسته، نه ناامید.

فقط سعی کردم کاری که وظیفه ام بوده درست و کامل انجام بدم.

برای خودم کارتراشی هم میکنم با بعضی جسارت هام.

مثلا امروز که دکتر گفت میتونه راه بره؟ و بگی نگی فهمیدم ممکنه بشه. خودم پیشنهاد دادم امتحان کنیم. اونم گفت میتونم. با اینکه واقعا به لحاظ جسمی در خودم نمیدیدم اگه نتونه تعادلش رو حفظ کنه یه بلایی سر خودم نیاد! ولی انجام دادیم و شد و کلی روحیه اش امروز خوب شد و کارهای دیگه اش هم خودش کرد و غذای بهتری هم خورد و کلا شارژ بود.

اما از سر شب دیدم خسته ام. فکر کردم از چی؟

متوجه شدم دیدن بعضی آدم ها خسته ترم میکنه تا کارهایی که این چند روز واقعا بیش از توان جسمیم بوده.

چند ساعت پیششون نشستم و کل حرفشون آمار گرفتن از زندگی مردمه. حرف از زندگی خودشونم میزنن همش مسائل سخیف.

پریشبا یه سوال سوپر شخصی هم از اون پرسیده بودن، گفته بود این سوال هم از کسی بپرسید که بهتون اطلاعات اولیه رو داده، دیگه سوال کننده دم فروبسته بود!

بعدا همسرش اومده بود عذر خواهی که ناراحت شدی اینو ازت پرسید؟ جواب داده بود نهههههه! (میگفت میخواستم ادامه بدم که ما عادت داریم سر همه تو زندگیمون باشه که حیا کردم و نگفتم!)

 

من هر موقع اینها رو میبینم حسم همینه، رفتارهای خوبشون معمولا از روی ظاهرسازی اه و هر جایی وارد میشن یه گوشه ذهنشون آمار گرفتنه. اینها تو تمام این سالها خودشون یه علت مشکلات و شکافها بودن، هر چقدرم باهاشون حرف زدیم که نکنید و این رفتار رو ادامه ندید گفتن بله حق با شماست، ولی ما همینیم!

 

+ بعضی آدم ها حتی تو بحران هم سرشون خم نمیشه.

این چند روز، تو این وضعیت جسمی و از دست دادن قدرت تکلم و حرکت، توقع داشتم کمی رفتارش تغییر کنه، ولی فقط دغدغه های مادی داشت، و به جای تمرکز روی مشکل خودش باز هم مثل سابقش رفتار میکرد و من دائم دائم هر بار تعجب میکردم که چطور ممکنه آخه؟ و اگه من به جای اون بودم الان چه واکنشی داشتم تو این موقعیت، بیشتر شگفت زده میشم. میگم دیگه چه اتفاقی باید برات می افتاد که اندکی بازگشت پیدا کنی؟

دیدن این رفتارها خسته م میکنه. ناراحتم میکنه. بخاطر خودم نه، بخاطر خودش.

مریض تخت کناری میگفت انگار با تو راحت تره. گفتم چطور؟

گفت آخه انگار تو از همه بهتر حرفشو میفهمی. بقیه متوجه منظورش نمیشن. (چون نمیتونه حرف بزنه)

اما واقعیتش اینه من چنتا زمینه فکری و روحیشو میدونم، میدونم وقتی الان با اصرااااار میخواد یه چیزی بهم بگه، اون موضوع حتما باید تو این دو سه تا زمینه باشه که همیشه براش مهم بوده متاسفانه.

و هر بار درست حدس میزنم. انقد که گاهی به روی خودم نمیخوام بیارم فهمیدم چی میخوای بگی.

 

+ با دیدنش خیلی سعی میکنم خودمو به جاش بذارم. مثلا میگم من اگه نتونم حرف بزنم باید انتخاب کنم چیزی بگم که مهم باشه، کوتاه باشه، با توجه باشه، و دغدغه ی خردی نباشه. با خودم میگم زبان نعمته ها! باید درست و به جا استفاده ش کرد. چقد ماها زیادی حرف می زنیم. این چند روز خودم هم کم حرف تر شدم. میبینم چه فایده اینو بگم؟ خب نگم!

شاید بخاطر همینه که تعجب میکنم از کسی که این نعمت رو حالا نداره، عمری ازش درست استفاده نکرده، و حتی حالا هم نمیخواد حق نعمت به جا بیاره!

چقدر این چند وقت دلم اعتکاف تو یه در و دشت و بیابون میخواست! حالا میبینم بیماری یه اعتکاف خوبه. آدم بشینه به جای پرداختن به دنیا و آدم ها، به خودش بپردازه.

بعد میبینم که باز تو این وضعیت هم دائم میخواد دیگران و زندگیشونو کنترل و مدیریت کنه واقعا تعجب میکنم. میگم چطور حوصله میکنی؟ ول کن این دنیا رو! چه اهمیتی داره فلانی مهمونی گرفت یا نه؟ حساب کتاب مالی فلانی در چه وضعه؟ و ازین دست دغدغه ها!

جالبش اینه که همین رفقای جینگش که دارن براش دعا میکنن میگن دست و پاش خوب بشه، زبونش درست نشدم نشد!

که البته با نظربلندی دارن این دعا رو میکنن! چون زبونش برای هر کی خوب نچرخید، برای اینها بد نبود!

 

 

+ من انقد آدم بدجنسی نیستم براش واقعا! خیلی سعی کردم این چند روز با همه خیرخواهی و دلسوزیم کار کنم. اما من هر چقدرم به قول اون عزیز قالتاق باشم، تو این موارد زود روحم کدر میشه.

 

+ دارم فکر میکنم نکنه من یه جور دیگه ای انقد وابسته دنیام که جون به عزرائیل ندم!؟ گردن کلفت ها خرابکاری کردن موقع جون دادن، ما که گردن نداریم اساسا!

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Geoff مشاوره دکتر بالاوندی کوهمره نودان مجتمع فنی وحرفه ای قائم(عج) ذکرهای فراموش شده فـــ✘ـــاز ✘ ســنگـــ✘ــيـــن✘ خدمات king-war مرکز تخصصی تعمیرات لوازم خانگی حفاظ دیواری