امروز وضعیت فوق العاده بود تو بیمارستان، ملاقات ها  کاملا ممنوع، کد 55 اعلام میکردن برای شستن دست ها، گفتن از روزهای بعد معلوم نیست بشه همراه هم راه بدن که به نظرم چرت میگن، نمیشه راه ندن.

 

تو این وضعیت اونها هم از راه دور رسیدن و باز خدا رو شکر که آخر وقت بود و نگهبان مرام کشی کرد و اجازه داد یکی یکی برن بالا.

حالا تو همین بدو بدوهای بالا و پایین بردن اینها، فهمیدم تب 38 درجه کرده. گاز نخی گرفتم خیس کنم بذارم رو پیشونیش و همزمان پیگیر که دکتر عفونی بفرستید بیاد بگه چرا تب داره. براشون خیلی هم مهم نبود!

میگه ما نمیتونم بفرستیم، دکترش باید دستور بده.

میگم خب بپرس (د لا مصب!)

دیگه زنگ زده پرسیده و اونم دستور معاینه عفونی داد. کی میان ویزیت؟ معلوم نیست. امروز میان؟ آره

 

داشتم فکر میکردم اگه نشونه کرونا باشه چه بلایی سرش میاد.

تو بدو بدوهای بین نگهبانی و آسانسور و بخش نورولوژی چشمم افتاد به یه عکس خیلی بزرگ که شماره حرم رو زده بودن با صلوات خاصه و عکس حرم، تازه انگار دیدمش!

گفتم چه جالب! میدونن اینجا همه التماس دعا دارن اینو زدن

یه لحظه چشمام پر شد، گفتم من به هر اتفاقی بیفته که راضی بودم، اما خواهش میکنم این تب نشونه کرونا نباشه، تو قرنطینه بره حتما زنده نمیمونه، اونم به شکلی بسیار دردناک.

 

وقتی اونا رو فرستادم بالاخره و به زور رفتن، اومدم دیدم دکتر اومده ویزیت کرده. بدو بدو رفتم ببینم چه کسی اومده بوده ویزیت. هنوز تو ایستگاه پرستاری نشسته بود. گفتم تشخیصت چیه؟ گفت به نظرم علت عفونی و کرونا نیست. به احتمال زیاد علت ه های خون توی سرشه.

 

خبر تب رو که به اون یکی همراه داده بودم، بعدش حالش بد شده بود. البته بدتر شده بود، انگار ناخوش بود کلا.

حالش طوری بود که گفت امشب نمیتونم بیام. گر گرفتگی پشت کمر و تهوع. گفتم نکنه اینا احیانا از نشونه های خاص کرونا باشه. برای دکتر تشریح کردم. گفت ده درصد میگم مشکل گوارشی اه. ولی باید ویزیت شه. اما نظر خودم این بود عصبیه علت اصلیش

فقط میترسیدم نکنه یه بیماری مسری باشه، حالا هر چی، من جمله کرونا

 

بعدا به بیمار تب بر زدن و دوباره رفتم دماسنج گرفتم و 37/3 شده بود.

خبر پایین اومدن تب و تشخیص دکتر رو به اون یکی همراه هم که دادم اونم حالش بهتر شد! (کاشف به عمل اومد بشدت ترسیده از شنیدن خبر تب و دیگه اعصابه دیگه!)

 

+ از امروز غذا هم میشد بهش بدیم، ولی رقیق.

سوپ یکم، ماست یکم، بعد دیگه چی میشد داد؟ رفتم کمپوت گرفتم. چقد سفت بود! ناسلامتی کمپوتی ها! ولی یکم خورد.

 

+ تخت کناری ام اس داشت یا یه چیزی شبیه ام اس، بخاطر ضعیف شدن سیستم ایمنیش با دکتر صحبت کرد بره در معرض خطر کرونا نباشه. مرخص شد

بعدازظهر یه ساعت رو تختش، تخت خوابیدم مزه داد.

 

+ از اعضا و جوارحم بوی ضد عفونی کننده داره میزنه بیرون، دارم پوست میندازم شونصد بار دست و بالمو شستم.

تخت و ماسک اکسیژن و دست و صورت اون هم ضدعفونی میکنم.

باز خوبه داروخونه الکل هفتاد درصد داره به صورت محدود میده. البته من به الکل ایستگاه پرستاری هم گاهی یه ناخونک میزنم. پر و پیمون تره این یکی اسپری اه، خیلی سوسولی الکل میزنه، تمیز نمیشه تخت و این چیزا که، برای دست خوبه.

 

+ باشد که اندکی بخسبم! آمین

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلر نحوه مطالعه مقالات علمی بانک مشاغل ایران فروشگاه قهوه المفید دفترچه شخصی من بروز ترین وب طرفداران رئال مادرید گروه آموزشی تربیت بدنی شهرستان بهشهر ترک دیزی